This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
غزلی از حسین منزوی
همراه با صدای خود شاعر

از زمزمه دلتنگیم از همهمه بیزاریم
نه طاقت ِ خاموشی نه تاب ِ سخن داریم

آوار ِ پریشانی ست؛ رو سوی چه بگریزیم؟
هنگامه‌ی حیرانی ست. خود را به که بسپاریم؟

تشویش ِ هزار «آیا»، وسواس ِ هزار «امّا»
کوریم و نمی بینیم! ورنه همه بیماریم

دوران ِ شکوه ِ باغ از خاطرمان رفته است
امروز که صف در صف خشکیده و بی باریم

دردا که هدر دادیم آن ذات ِ گرامی را
تیغیم و نمی برّیم؛ ابریم و نمی باریم

ما خویش ندانستیم بیداری‌مان از خواب
گفتند که بیدارید، گفتیم که بیداریم!

من راه ِ تو را بسته، تو راه ِ مرا بسته
امّید ِ رهایی نیست وقتی همه دیواریم


#حسین_منزوی

@FereidounFarahandouz

3 comments

ای جان، سپاسگزارم.
درود استاد سخن مانا باشید 😍😍😍
درود بر شما آیا آقای حسین منزوی کانال دارن لینکشادرکانال خودتان بگذارید