🔶 تاریخ محمد
🔹 ترجمه‌ی تاریخ ابن‌هشام

🔸 97ـ جنگ حُنَين (تکه‌ی دو از دو)
بامداد به بيابان حُنَين رسیدند. لشکر هَوازن آنجا در کمینگاههای استوار کمین کرده بودند. لشکر اسلام آگاهی نداشتند و لشکر بیدنیان ناگاه کمین برگشادند و بمسلمانان رزمیدند ، چنانکه مسلمانان از آن پراکندند. محمد بر استری سفیدِ سبزگون نشسته بود و عباس فرود آمده و افسار وی را بدست فروگرفته بود. چون محمد آواز بسيار داد و مسلمانان نشنيدند و از گريز خود بازنگرديدند ، به عباس فرمود : آواز بده و انصار و ياران سَمُره را برخوان.1 چنان کرد و عباس مردي سترگ و ستبر بود و آواز بلند داشتي. چون آوازش شنیدند به نزد محمد آمدند. و لشکر روی در بیدنیان گزارد و با ایشان جنگ درپیوست. و انصار درمیان جنگ بسيار استوار بودند.
محمد بر سر تپه‌ای رفت و نگاه می‌کرد تا بیدینان گریختند و برخی را دستگیر کردند و برخی را کشتند. و هنوز لشکر اسلام که گریخته بودند ، همه بازنیامده بودند که مالک ابن عوف گریخت و به طایف رفت. محمد لشکر از پی بیدینان که گریخته بودند ، به هر گوشه فرستاد و اسیر و کاچال بسیار آوردند.
چون همه‌ی لشکر بازگردیدند ، محمد روی به مکه گزارد2 و فرمود برده‌ها و داراکها که آورده بودند در جِعرانه بازداشتند و مسعود ابن عمروِ غِفاري را بر آن برگماشت.
از مسلمانان چهار مرد شهید گردیدند ، دو مرد از مهاجر و دو مرد از انصار3. و محمد در راه زنی دید که کشته شده ، گفت کشنده‌ی این زن که بوده باشد؟ گفتند : خالد ابن ولید. محمد فرمود خالد را بگویید که محمد تو را می‌کهراید از کشتن زنان و کودکان و مزدوری ازآنِ بیدینان.


1ـ یاران سَمُره کسانی بودند که در حُدَیبیه با محمد دست داده بودند.
2ـ از روی متن عربی و بازگوییهای دیگر ، محمد پس از جنگ حنین روانه‌ی طایف گردیده و سپس از آنجا به جِعرانه بازگردیده. (کتاب دکتر مهدوی)
3ـ این نیز گزارشی باورنکردنیست. در آغاز می‌گوید هوازنیان به بزرگی و دلیری بنام بودند ، و زن و فرزند و چهارپا و داراک ، همه را با خود آورده بودند که بدشمن هیچ پشت ندهند. هم گوید : هوازنیان در کمینگاههای استوار کمین کرده بودند و ناگاه کمین برگشادند و بمسلمانان رزمیدند چنانکه مسلمانان از آن پراکندند. هم پس از یک جنگ سخت که هزار تن از سپاهیان هوازن را اسیر کردند تنها چهار تن کشته دادند.

Comments

Be the first to add a comment