پس از آن که محمد از اسلام خاندان ثقیف آسوده گردید ، در ماه ذیحجّهي سال نهم ، ابوبکر را فرمانده و اختیاردار حاجیان گردانید. و چون از مدینه بیرون رفت ، محمد سورهی برائت را فروخواند. یاران گفتند : نیکی در آنست که سورهی برائت به ابوبکر فرستی. محمد ، علی را آواز کرد و فرستاد تا سورهی برائت بر حاجیان بخواند و بگوید که «هيچ بيديني روي بهشت نبيند و پس از امسال ، هيچ بيديني به حج نيايد و هيچ كس طواف خانه برهنه نكند و هر كي او را با محمد پيماني باشد چون دورهی پيمان او رود ، رفتار با او همچون رفتار با ديگر بيدينان باشد. و آن هنگام همه را تا چهار ماه مهلت همگانيست تا هر كس به پناهگاه و نشیمنگاه خود بازرسد و پس از چهار ماه هيچ كس را از بيدينان نگاهداشت و مهلتی نباشد.»
پس علی رفت و در راه به ابوبکر رسید. و روزبه (عید) قربان که مردم در منا گرد گردیده بودند ، برخاست و سورهی برائت بر ایشان خواند و به مدینه بازآمد.
🔸105ـ مرگ عبدالله ابن أبيّ سَلول ، سر دورويان
از جملهي داستانهاي دورويان كه در سورهي «برائت» آمده است ، داستان مرگ عبدالله ابن أبيّ سَلول است كه سر دورويان بود. داستانش آنکه چون مرد خويشانش كس به پيش محمد فرستادند كه : «عبدالله مرد.» تا باشد كه محمد رود و برو نماز كند. محمد برخاست و رفت.
چون پيش مردهی او ايستاد كه نماز كند ، عمر رفت و در پيش روي او ايستاد و گفت : «ای محمد ، تو چگونه نماز كني بر عبدالله ابن أبَي؟ و او دشمن خدا و برانگیختهاش بود و سر و پيشرو دورويان بود و دربارهي تو ، فلانروز و بَهمانروز ، چنين و چنين گفت و چند بار چيزهاي ديگر گفته است.»
محمد لبخندي زد و گفت : «عمر ، مرا برگزيننده گردانيدهاند ميان آنكه بَرو نماز كنم و آمرزش تلبم یا نتلبم.» و اين آيه را فروخواند كه : «محمد ، اگر خواهي دورويان را آمرزش بتلب و اگر خواهي نتلب ـ كه اگر تو هفتاد بار آمرزش تلبی ، ما ايشان را نخواهيم آمرزيد : كه حکم ايشان حکم بيدينان باشد و بيدين هرگز آمرزشِ ما را بر خود نبيند.»1
لیکن خشنود نميگرديد و از پيش روي محمد دور نميرفت و همچنان پافشارانه ايستاده بود كه محمد را از آن بازدارد ، باشد كه نماز بَرو نكند. و چون بدرازا كشيد ، محمد باو گفت : «عمر ، بگزار تا برو نماز كنم ـ كه مرا برگزيننده كردهاند ميان آمرزش خواستن و نخواستن. و اگر دانستمي كه بر هفتاد بار بیشتر آمرزشتلبی او را آمرزيدندي ، دريغ نداشتمي و هفتاد بار بيشتر كردمي.» پس عمر دور بازرفت و محمد برو نماز كرد.
و عمر پس از آن ، افسوس خوردي كه : «چندان دليري كه من در پيش محمد كردم و پافشاري برو نمودم ، تا باشد كه خدا همداستان گفتهي من ـ كه عمرم ـ آيه فرو فرستد.»
و پس از آن محمد آیهای خواند که او را كهراييد از آنكه بار ديگر بر دورويان نماز كند و بر مردهی ايشان رود.2 پس از آن ، محمد نماز بر هيچ دورو نكرد و بر گور هيچ دورو نرفت.
1ـ سورهی توبه ، آیهی 80 . معنی آنکه : آمرزش بخواه برای آنان یا نخواه ، اگر هفتاد بار برای ایشان آمرزش خواهی خدا نیامرزدشان ، زیرا خداناشناسی با خدا و برانگیختهاش کردند. خدا نافرمانان را راه ننماید. این باورکردنی است که محمد پیش از چنان گفتهای (آیه) پافشاری بر نماز مرده و امید بآمرزش آفریدگار داشته. ولی این نه باورکردنی است که از یکسو آیه میخوانده : «بیدین هرگز آمرزش ما را بر خود نبیند» و با اینهمه در نماز بر مردهی آن دورو پافشاری میکرده. میتوان گمان داشت که در آن هنگام محمد نیز همچون هر آدمی دیگر این زمینه بَرو یکرویه (قطعی ، یقین) نگردیده بوده. و چون ناخشنودی یارانش را دیده بوده سپس اندیشیده و یکدل گردیده و هودهی آن اندیشه همین آیههای 80 و 84 است. (نک. پانویس پس از این را) 2ـ سورهی توبه ، آیهی 84. معنی آنکه : هرگز بر هیچیک از درگذشتگان ایشان (دورویان) نماز نخوان و بر سر گور او نایست ، زیرا اینان با خدا و برانگیختهی او خداناشناسی کردند و گناهکار مردهاند.