برای ساختن و بناکردن، باید به «حرکت» تمایل داشت و از «انفعال» پرهیز کرد. در سیاست، این واقعیت دوچندان جِلوه میکند. بویژه وقتیکه رقیب دلیر و فرصتطلب است. همچون ورزشکار یا موسیقیگری که نمیتواند برای پیروزی یا پیشرفت از مسابقه و تمرین کناره بگیرد، در سیاست ما همواره در عرصهٔ رقابت هستیم و نمیتوانیم عناصر بیرون از خودمان را نادیده بگیریم. بخصوص اینکه میدانیم عمر مفید هر ورزشکار، موسیقیگر یا کنشگر سیاسی محدود است. روی فرم ماندن بسیار دشوار است و توانِ روحی و روانی بالایی را میطلبد. ذخیرههای فرهنگی و اعتقادی اینجا به کمک فرد/گروه میآید.
بنظرم تجددگرایان بصورت عام و اصلاحطلبان بصورت خاص به یک خانهتکانی عمیق فرهنگی، عقیدتی و حتی روانی نیاز دارند. اگر سالخوردگان به بازنشستگی رفتهاند/میروند، بهتر است جوانانی که میخواهند سکانِ این کشتیِ پرامید را بدست بگیرند، رفتار و عملکرد پیشینیان خود را از این زاویه واکاوی کنند.
در پایان مکالمهای با خواجهٔ شیراز را شاهدِ سخن میآورم :
زیرکی را گفتم این احوال بین، خندید و گفت
صعب روزی، بوالعجب کاری، پریشان عالمی
سوختم در چاه صبر از بهر آن شمعِ چوگل
شاه ترکان فارغ است از حالِ ما، کو رستمی؟
در طریقِ عشقبازی امن و آسایش بلاست
ریش باد آن دل که با دردِ تو خواهد مرهمی
اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست
رهروی باید، جهان سوزی، نه خامی بیغمی!
روحالله شهسوار
@roohsavar