This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یک شاعری شعرش فروخت
بازیگری تن بازی کرد
با حکم اعدام زنی
قاضی خودش را راضی کرد

بلبل صدا حراج کرد
طاوس با تن کاسبی
حتا قناری در قفس
اصلاح شد با واجبی

مریم به عطر معتاد شد
شد نسترن خانه بدوش
انگار بهار ویروسی است
پاییز اینجا گلفروش

اندیشمندان فال بین
تاریخ نویس پولدار شد
اینجا پلیس خود راهزن
دکتر خودش بیمار شد

داروغه دزد گردنه
استاد شاگرد ستم
ساندیس خور حالا مدیر
اندیشه ها زیر شکم

آهوی شهر ما شغال
خرگوش کرکس می شود
حاجی پس از روز طواف
انگار ناکس می شود

مجلس تجارت خانه ای
دولت دروغگوی زمان
در این لجن بازار شهر
رهبر نشسته در میان

ملا خدا را جعل کرد
او سجده بر ابلیس نمود
بر روی شهر خاک سیاه
درس ریا تدریس نمود

مولای ما در کوفه نیست
از بیت فتوا میدهد
کادوی عید پیمان چین
این شیخ عظما میدهد

#ایران_را_پس_میگیریم
#ترکمنچای_چینی
#نه_به_قرارداد_۲۵_ساله_ایران_چین
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#را‌ی_بی‌_رای
#فروش_ایران_ممنوع

@SepehrAzadi

1 comment

باید بیشتر شعر بگید