روباه جوانی پرسید: قربان، الان دیو دوشـاخ کجاست؟
🦊به شما مربوط نیست! همان جایی که باید باشد!
قربان مگر دود نشد رفت هوا؟
🦊آن که دود شد رفت هوا، عقل تو بود نه دیـو دوشـاخ!
حالا هرچه میگویم، همان پنج شش روبـاه تکرار کنند:
«این منم، دیـو دوشـاخ. کجا هستند موشها و خرگوشهای گستاخ؟!»
👿روباهها جلو آمدند و تکرار کردند
🦊روپیـر گفت: این صـدای روباهی نیست.
مثل آن است که چند بچه گربه میو میو میکنند! صداهایتان را توی گلو بیندازید و ترسنـاک بگویید.
روبـاهها این بار آنچنان گفتند:«این منم دیو دوشـاخ» که روپیر خودش هم از جا پرید و گفت: ولی نه اینقـدر ترسناک، خود من هم ترسیدم! فقط آمـاده باشید تا بگویم چکار باید بکنید.»
در این وقت روبیچ سراسیمه از راه رسید.
🦊روپیر پرسید:
چه خبر شده؟ رازو را پیدا کردی؟
📚 ملکه مــوشها / ص۶۸
اگر دور و برتان نوجوان دارید، او را با دنیای کتابهای وطنی و ایرانی رفیق کنید
🎁 کتاب دارای کد قرعه کشی و سوال است، و بهصورت رایگان ارسال میشود
👇www.behnashr.com۱۴۴صفحه_مصور
۵۰ هزار تومان
#انتشارات_به_نشر
#به_نشر #کتاب_خوب #مسابقه_کتابخوانی_ماجرای_دشت_مرموز
#داستان
🐰🥕 @behnashr