"خودمو پهن کردم کف حیاط، بدون روسری دویدم تو کوچه، اینقدر جیغ زدم سه کوچه اونورتر جمع شدن دم خونه ما. میگفتم منو ببرید دادگستری، ببرید زندان، ببرید یه جایی، تو پنج دقیقه صدام درنمیومد، گفتن دروغه، این اتفاقو نیفتاده...
یادم اومد باباش گفته
نمیخواستم باور کنم این اتفاق افتاده..."
روایت مادر #نوید_افکاری از لحظهای که پشت تلفن خبر اعدام پسرش را به او دادند. مادرها رازهایی از بچههایشان میدانند که هیچکسی نمیداند، مادر نوید رازها را یکی یکی در قلبش به یاد میآورد و برای پسری اشک میریزد که افتخار یک کشور است.
#بهیه_نامجو
#navid_afkari
#iran
ویدیو و متن از اینستاگرام هدیه کیمیایی
@Tavaana_TavaanaTech