هموطن بپاخیز..
✒️ محشر کبرا

هم ‌وطن با ما بیا تا محشر کبرا کنیم
عرصه تنگ و تنگتر بر حضرت آقا کنیم

زندگی دیروز توام بود با اندوه و درد
لاجرم اکنون بیا اندیشهٔ فردا کنیم

غیرجان چیزی ندارم تا کنم تقدیم دوست
هم‌وطن برخیز جان را بر وطن اهدا کنیم

مفتی بر‌ما شد مسلط مفت‌مفت، افسوس و آه
خانه را برخیز ویران بر سر ملا کنیم

تا به کی ضعف و زبونی تا به کی تسلیم زور
پرچم آزادگی برخیز تا بالا کنیم

گوئیا بازار غیرت سرد و بی رونق بود
آنکه ما را بی‌تفاوت کرد را رسوا کنیم

روزگاری کشور ما را شکوهی بود، آه
همتی کن تا شکوه رفته را احیا کنیم

مدتی از ریشهٔ خود دور ماندیم ای دریغ
هموطن بازآ که اصل و ریشه را پیدا کنیم

در دل ما کی نشان از وحشت و از ترس بود
ما چرا از لشکر این خیره سر پروا کنیم؟

چون ستمگر دست ما را بسته با زنجیر ترس
با شجاعت گرد هم آییم و آن را باز کنیم

چون که راه کاوه را بگزیده‌ایم اندر مصاف
جان و تن را هدیه در راه وطن یکجا کنیم

شیخ چون با حقه و نیرنگ حاکم شد به ما
مشت مفتیِ مزور را بیا تا وا کنیم

با سکوت ای«شعله»در مقصد رسیدن مشکل‌ است
جامهٔ پیکار بر تن کن بیا غوغا کنیم

@SepehrAzadi

1 comment

هیچ کس دکلمه گوش نمی کنه ...اصلا در زمینه سرود پر شور مبارزین قوی نیستند ...اینقدر این شعر خوانی کسل کننده هست که آدم رغبتی به گوش کردن نمی کنه