اما داستان قانون گوز برای آنهایی که نمیدانند گذشته های دور حاکمی بیگانه بر سرزمین مادری مسلط شد. او بد خواه و در عین حال زیرک بود. و وزیری داشت از خودش بسی بد خواه تر و زیرک تر. به او امر کرد که راهی بیاب تا بر روح و جان این مردمان مسلط شوم بدون آنکه بفهمند و اعتراضی بکنند. وزیر تفکری کرد و طوماری بنبشت و به جارچیان داد تا در سراسر شهرها و دیهات ها بخوانند. قوانین جدید اعتقاد به دین قدیم و سواد آموزی را غیر قانونی اعلام کرد. و مالیاتها را به سه برابر افزایش داد. شب زفاف عروس از آن حاکم بود و ارزش جان مردمان به اندازه چهارپایان کشور همسایه که موطن اصلی حاکم بود اعلام شد. هر گونه اعتراض و مخالفت با این قوانین مجازات مرگ داشت و در نهایت طبق این قوانین گوزیدن و چسیدن هم ممنوع اعلام شد. حاکم گفت: ای وزیر این همه فشار آنان را به شورش وا خواهد داشت و مگر قرار نبود انقلاب مخملی کنیم؟ وزیر گفت: نگران نباشید عمام امت. به بند گوزیدن دقت نفرمودید. همان سوپاپ اطمینانیست که انرژی اعتراضشان را خالی کنند. و چنین شد که وزیر گفت. مردم لب به اعتراض گشودند که این ظلمی آشکار است. این طبیعی است که عمام امت بخواهد مردم را به دین خودش در آورد و یا سواد خواندن آنان را بگیرد. همچنین افزایش مالیات همیشه مطلوب خلفای الله بوده و مالکیت در شب زفاف هم رسمی قدیمیست. و بی ارزش بودن جان ما در مقابل جان مردمان همسایه هم از وطن پرستی عمام امت است اما دیگر منع چسیدن و گوزیدن خیلی زور است. و تازه مگر حاکم می تواند در تمام مستراح های این سرزمین نگهبان بگمارد. آنان که باسواد تر بودند داد سخن دادند که تازه جانم خالی نمودن باد روده برای سلامت مفید است و هیچ قبحی در آن نیست. و اینان متحجرانی بیش نیستند که سرشان را در تنبان خلایق فرو می کنند. با کلی کیف به خاطر این تفسیر علمی و کلمه متحجر سر تکان می دادند و خودشان را روشنفکر می نامیدند. وگفتند تازه مگر خود عمام رخ در ماه نموده، نمی گوزد. جک های بسیاری ساختند در مورد عمام امت که از فرط نگوزیدن ترکیده, یا برای کنترل بر روده اش چوب پنبه به ماتحتش فرو کرده, یا مثل سگ بو کشان دماغش را به سوراخ کون مردم می چسباند واینها را برای هم اس ام اس کردند و کلی خندیدند.نگهبانان حکومت در سراسر سرزمین پخش شدند تا اجرای قوانین را تضمین کنند. هر از چند گاهی بی خبر به مستراح ها یورش می بردند و افراد گوزو را دستگیر می کردند و به منکرات می بردند. اما مردم همچنان به چسیدن و گوزیدن در خفا ادامه می دادند و این صداهای بویناک روده شان را اعتراضی عظیم به حکومت می دانستند. مردم به صحراها می رفتند و می گوزیدند. در کوچه های شهر نگاهی به این ور و آنور می انداختند و پیفی می دادند. حتی مهمانی های زیر زمینی می گرفتند لوبیا می خوردند و گروپ گوز راه می نداختند. بعد از مدتی دیگر کسی آن ماجرای منع سواد و دین اجباری و کاپیتولاسیون و عروس دزدی و مالیات را به خاطر نیاورد و همگان سعی کردند از این آخرین حق بدیهی خوشان دفاع کنند. و در همین احوال عمام امت و وزیرش در قصر قهقهه سر می دادند که چه زیرکانه مردمان را در بخارات اسیدی خودشان غرق کرده و همگان را گوزو کرده اند.

🔻صحنه های دردناک کالا انگاری دختران دانشجو با بازسازی بی رحمانه صحنه بازارهای فروش زنان! 🔸️ به گزارش دانا، زن در جامعه ایرانی و اسلامی یک قدیس است که خلق می کند و به کمال می رساند.همان ویژگی منحصر به فردی که مرد را به معراج می فرستد و شان بهشت، زیر پای اوست 🔸️ این همان راز بالندگی جوامع است که مکتب سرمایه داری و لیبرالیسم با برنامه مشخص برای تخریب آن، با تحقیر جایگاه زن علاوه بر تبدیل او به یک کالا و ابزار پولساز،به بردگی کشاندن جوامع برای خدمت به نظام سرمایه داری را هدف قرار داده است 🔸️ صحنه دردناکی که چند دختر دانشجو را با ترقیب به برهنگی موها در مقابل دانشگاه تهران به بازیگران یک نمایشگاه خیابانی تبدیل و دوربینهای تعبیه شده‌ای تصاویر آن را به رسانه های از پیش تعیین شده می فرستد عملا بازسازی صحنه های بازار برده فروشی در قرون گذشته در غرب و البته نمایشی ایهام آلود از نگاه ابزاری این روزهای غرب به زنان است 🔹این تصاویر که با هدف تحقیر جامعه زنان ایرانی مخصوصا با نماد دانشگاه تولید و منتشر شده دلخوری بسیاری از کاربران شبکه های اجتماعی به خاطر این اهانت آشکار به جایگاه زن را به دنبال داشته است

حبس ابد بدن به هشمون تا درس عبرتی بشه برا دیگران