♨️منتشر شد؛
📚نویسنده باید با زخمش بنویسد. این سخن تازهای نیست. اما اگر با زخم بنویسیم، درواقع با چه مینویسیم؟ اگر زخم را بشکافیم چه بیرون میزند؟ چیست آن جوهری که زخم با آن مینویسد؟ عفونت و چرکابه و اندکی خون. آن کس که با زخمش مینویسد، این تودهٔ لزج را بیرون میریزد تا شاید دیگران نیز با زخمشان آن را بخوانند و دریابند. هنر او البته این است که نهفقطزخمِ خود را، بلکه با زخمِ خودش زخم همگان را در کلام بازنمایی کند. در این صورت زخم او اعتلا مییابد و رفع میشود: تعمیمِ یک تحربه یا رنج شخصی؛ و، در یک کلام، نجات یک امر تکین از تکینبودگیاش با کلیتبخشی به آن.
📝اما چه میشود اگر نویسنده در این سطح باقی نماند؟ او میتواند تیغ را عمیقتر بزند، چرکابه و عفونت را پشت سر بگذارد، و با خون خود بنویسد، با خون زلال و سرخ. این جاست که اگر به اندازهٔ کافی به عمق زده باشد، دیگر نیازی به فشار آوردن نیست. این خودِ خون است که فواره میزند، که «پرتاب» میشود، که «پرتاب» میکند. وانگهی نباید فراموش کرد که راه رسیدن به این «پرتاب» از چرکابه میگذرد. باید چرکابه را خالی کرد. باید بازنمایی زخمهای سطحی را تحربه مرد، تا جریان خون فوران بزند. اما مسئله اصلی این است که این چرکابه باید از درون خالی شود: زخم را باید با خون شست نه با آب. خون با فورانش فداکارانه هم زخم را میشوید هم درد را.
#پرتابهای_فلسفه
#محمدمهدی_اردبیلی
@qoqnoospub