«رادوان کادزیچ رییس جمهوری "صرب و بوسنی" معمار نسل کشی بوسنیائیها در دهه نود، روانپزشک و شاعر بود. ظاهرا خوب هم شعر میگفت و حتی به دانشگاه کلمبیا رفت و ادبیات انگلیسی خواند. اشعارش همه تاریک و غم انگیز است و مرگ و خون و خنجر و گلوله از ازجزای همیشگی آن. در دوران حیات کشور یوگسلاوی هم پزشکی معتبر بود و هم یک روشنفکر محترم به حساب میآمد اما به جرم همکاری در پیچیدن نسخههای تقلبی دستگیر و چند ماه زندانی شد. (بعدها میگفت که زندانی سیاسی بوده است!)
در تحلیل روانشناسی او میگویند که این خیانت به سوگند پزشکی نشان از این داشت که اهل "خدعه" و فریب است شعر نقابی بود بر چهره آدمی که درس خوانده تا جان انسانها را نجات دهد اما وجودش سرشار نفرت از "دیگران" است.
این قصّاب رمانتیک و تحصیلکرده مرا به یاد آن "باسوادترین رهبر سیاسی در تاریخ ایران" میاندازد که هم مدارج آخوندی را طی کرده و هم شعر میگفت و هم در خدعه کردن کم نظیر بود. زمانی دکتر رضا مظلومان (کوروش آریامنش) کتابی نوشت به نام "پوسیدگی و انحطاط، سیری در افکار روح الله خمینی" که در آن کتاب "کشف اسرار" او را تحلیل میکرد. در جایی از آن به بخشی از کتاب
خمینی اشاره میکند که از حافظ نقل کرده:
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
بگذار تا بمیرد در عین خودپرستی
حال آنکه خواجه سروده: "تا بی خبر بمیرد در درد خودپرستی"
استاد ترور شده به دست سربازان گمنام امام زمان, اشاره به روانشناسی خمینی در همین بیت میکند که آنقدر ذهنش درگیر کشتن و زجر دادن بود که اصلا پیام شعر را هم به طور ناخودآگاه تغییر داده است. خواجه میگوید بگذارید تا آخر عمر بی خبر بماند اما خمینی روی مرگ تاکید دارد و این که در "عین خودپرستی" بمیرد».
این یادداشت برگرفته از صفحه فیسبوک جناب فرهاد طباطبایی است.
#خمینی #جمهوری_اسلامی #اسلامگرایی #حکومت_شاهنشاهی
@Tavaana_Tavaanatech